سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیروزى به دور اندیشى است و دور اندیشى در به کار انداختن رأى و به کار انداختن رأى در نگاهداشتن اسرار . [نهج البلاغه]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ


سوره نازعات ایات 1 تا 5


 وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا 1 والنَّاشِطَاتِ نَشْطًا 2وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا 3


فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا 4  فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا 5  


 


 


 


 


 


سوگند به فرشتگانى که [از کافران] به سختى جان ستانند (1) و به فرشتگانى که جان [مؤمنان] را به آرامى گیرند (2) و به فرشتگانى که [در دریاى بى‏مانند] شناکنان شناورند (3)پس در پیشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقت‏گیرنده‏اند  (4)وکار [بندگان] را تدبیر مى‏کنند (5)


 


نزع :از جا کندن ، عزل کردن ، استخراج کردن ، به طرف خود کشیدن ،( نزاع = دشمنی )


غرق : در آب فرو رفتن ، غرق شده ، تمام یک چیز را گرفت  وبرداشت ،


نشط : زنده دل شدن ، به نشاط آمدن ، چابک شدن


سبح : خوابید ، آرام گرفت ، یکباره شنا کرد ، ستاره در فضا شناور بودن


امر : فرمان داد ، امر کرد ،‌ دستورداد


 


قسم به:


علت قسم:


 


قسم به فرشتگان ،گفتیم هر چیز ارزشمند جای قسم است و ملائک یکی از ارزشمندترین ها هستند برای سوگند پروردگار ،در نگاه اول ملائک مخلوقاتی هستند مدبر امور وفرمانبردار ،این نگاه ساده ترین نگاه است به اینان ،ولی وقتی جای قسم خداوند قرار می گیرند نتایجی بسیار زیبا به دست می آید


1- خداوند قادر، به بهترین شکل عزت ملائک را با چند قسمی که  به انان می خورد ، برای همه هستی روشن می سازد که اینان چنان دارای عزت و مقام هستند که محل سوگند خداوند گشته اند این شیوه برخورد احترام آمیز با مخلوق تنها  از ذات بی مثال کبریائی خداوند شدنی است تا جائی که ایمان به ملائک را یکی ازشرایط ایمان می نامد


 2 -ملائک وسیله اجرای اهداف هستند ،هر وسیله که کمک کند خلقی به کمال برسد شایسته محبت واحترام است ،این نگاه باید در ما که ادعای خلیفه الهی را داریم گسترش یاید هر قدر این وسیله ارزشمند باشد و راه را سهل وآسانتر کند  محبت و احترام بیشتری دارد  وبدین سبب است میزان احترام  هرکس نسبت به قرآن و پیامبر و آل الله ... هر قدر میزان درک و شناخت ما از این وسایل رسیدن به کمال ،بیشتر باشد احترام ومحبت ما بیشتر خواهد بود ... ( یک میزان بسیار ساده از توجه و تلاش برای رسیدن به خدا میزان حب ما است به قرآن و معصومین و مومنین ).


3-  یک نگاه ساده ، مگر غیر از این است که همه موجودات اطراف ما نشانه و وسیله رسدن به کمال هستند و مگر غیر از این است که باید به همه به دیده احترام نگریست ؟ انسانهای اطراف ما ... وسایل و طبیعت ...اگر خوب دقیق شویم همه دنیا قابل محبت است واحترام دراین دیدگاه دیگر جائی برای خشم وغضب واعتراض باقی نخواهد ماند .


4- این همه تاکید خداوند به ملائک در قرآن برای یاد آوری ما است که وجود این عزیزان ومیزان اهمیت کارشان را فراموش نکنیم ...ولی متاسفانه در خیلی از مواقع وجود این بزرگان را به دست فراموشی می سپاریم و در بسیاری از موارد وظیفه خطیراین بزرگان را فراموش می کنیم ،تدبیر همه امور خلقت به دست این عزیزان است اگر علمی به ما می رسد به گفته قران حاملان علم اینان هستند و ایا فراموشی اینان ناشکری به این نعمت زیبا و بی انتها نیست؟ عزیزانی که برای انجام فرامین خدا گوی سبقت از هم می ربایند ...


 


واما چرا خداوند برای اثبات واقعه عظیم قیامت به این بزرگان سوگند یاد می کند ؟ اگر به سیر خلقت انسان توجه کنیم در ابتدای خلقت انسان ملائک مورد گفتگوی خداوند قرار گرفتند و شاهد حضور وعلت حضور انسان، بودند و پس از خلقت انسان نیز این سیر را با انسان طی نمودند ،در واقع ملائک شاهدان نیکوئی برای انسان به شمار می ایند و آیا شایسته نیست برای ادامه سیر زندگی انسان نیز موردر سوگند وشهادت قرار بگیرند ؟ ملائک به عنوان آگاهان و تسلیمان تدبیر خداوند بر آن واقعه(قیامت ) ،مهر حقی هستند که در آن واقعه  باز به انجام فرامین خداوند مشغولند وتسلیم ودر اجرای فرمان خداوند


در علت تسلیم بی قید وشرط ملائک که به واسطه امر پروردگار گوی سبقت از هم می ربایند کلامی  شایسته بیان نیست مگر محبتی که ملائک به خداوند قهار دارند که آنان به واسطه نوع خلقتشان به علم وشعوری دست یازیدن که این مهر را به دنبال دارد اگر ملائک عاشق خدا نباشند چه دلیلی دارد که این همه کار سخت را انجام دهند ودر انجامش از هم پیشی گیرند ؟ برای آنان در این عشق تسلیم مهم است وفرمان یار که برای اطاعت امر گاه حامل وحی خدا می شوند و گاه سبب مرگ آدمی ودراطاعت  ، چه فرق می کند به سختی جان کافر بگیرند ویا به نرمی و نشاط جان مومن ؟  و می توان به عشق ملائک و اطاعت آنان رسید وبرتر از آنان گردید که پیامبر (ص)به یقینی رسید که نمازش عشق بود وغضبش عشق یار، که علی (ع) گوی عشق واطاعت از ملک ربود و جای سجده ملائک و مگر می شود جز عشق به سجده درآئی در مقابل آدمی خاکی ؟ و ملائک الگوی عشق ورزی به یگانه معشوق همه عالمند و ما در عشق ورزی نگاه بر یقین آنان داریم این لطیفان خلقت، هر روز وشام در تدبیر الهی تسبیح می گویند ومگر تسبییح غیر از فرمانبردای از یار است که اینان کارو تسبیح وسجده وهمه را به ما یاد می دهند ،اینجا هستند همین جا کنار دست ما جلوی چشم ما به تدبیر امور ما ودنیا مشغولند .ملائک چون ستارگان در فضای اطراف ما حضوری زیبا دارند ودنیای نازیبای ما را با زیبائی تسلیم خود قابل تحمل می کنند و چه دنیای زیبائی است دنیای ما که صدای پرملک برای انجام فرمان خدا به گوش می رسد تنها باید گوشی باز باشد وچشمی بینا تا حضور آنان را که هر صبح وشام در عرش خدا برای انسان دعا می  کنند بشنود ...و تکذیب این بزرگان تکذیب معجزه موسی را به یاد می آورد که به چشم دیدند گوئی نمی بینند واینان هستند که مهر بر گوش وچشمشان خورده و آیا دانشمندان ومردمانی که علت بسیاری از عوامل ر ابه طبیعت نسبت می دهند جز تکذیب همه تلاش ملائک کاری می کنند؟


و آیا بی توجهی به این عزیزان شایسته جزا نیست ؟


 


 و آیا خداوند با وجود این عزیزان نیازی به عبادت ما دارد ؟ چه کوچکیم ما چه غره هستیم با اندکی عبادت چه طلبکار هستیم از خدا چه....و






  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:55 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم                                                                             


    سوگند به نعماتی عظیم واستوار، مبیّن عظمت آیات مطروحه است : سوگند به قرآن( نعمت روشنگری وهدایت) -  نبوت و رسالت ( نعمت دریافت وحی وانتقال آن به دیگران و تعلیم و تربیت روح مستعد) - صراط مستقیم ( صراطی که از نظر اعتقادی و عملی هیچ انحرافی در آن نیست ، نعمت و راه و مقصودی که به سلامتی و سعادت ختم میشود ، راه انبیاء و اولیاء الهی)                                                                 

    یس (1) وَ الْقُرْءَانِ الحَکِیمِ(2) إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسلِینَ(3) عَلى صِرَطٍ مُّستَقِیمٍ(4) تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ(5)

    به قرآن سراسر حکمت سوگند (2) که تو به درستى و به یقین از مرسلین هستى (3)و بر صراط مستقیم قرار دارى (4) که خداى عزیز و رحیم آن

    را نازل کرده (5)

    (قرآن حکیم = ذکر حکیم) چه تعبیر زیبایی ...                                                                                             
                                                                                                            

    عزیز: نیرومند، قوی، توانا و چیره و گرامی وارجمندکه هیچ چیز از حیطه قدرت او خارج نمیشود و مثل ومانند ندارد وکسی را یارای مقابله با

    او نیست )


    در سوره ای که به تعبیری قلب قرآن است بعد از حروف مقطعه ، سوگندی بیدارگر و ایمان بخش به قرآن حکیم( حکیم صفت شخص زنده و دانا و عاقل است که دیگران در سایه علم و توانایی و رهبری او میتوانند از چشمه زلال کمال جرعه ای بنوشند ) یاد میشود که قرآن عزیز حقیقتی همیشه زنده است و روح و قلب بزرگ مرد اسلام ( پیامبری به صورت درویش و به سیرت توانگر) آنقدر زلال و خالص بود که خداوند ارزشمندترین و کاملترین کتاب آسمانی رو بر قلب و جان پاکشون نازل فرمودند ( و بر به حق بودن رسالت محمد(صلوات الله) بسیار قاطع و محکم و با صلابت صحّه میگذارند ) تا بواسطه این دو گوهر بی همتای هستی روح دین زنده و خالص در میان صالحان ، جاوید بماند                                                                                               


    خوشا آن سینه ای که صدف این گوهر گرانبهاست ، خوشا آن دلی که به قداست و شرافت و برکت این گوهر که صدف وجودش را به آن آراسته لایق عشق الهی شده ...                                                                  


    و محمد با ترنّم رسالت آمد تا با روح بلند و ملکوتیش و با استمداد از نیروی زلال وپرمایه و حکیمانه قرآن ، صراط عشق و بندگی و نجات و سعادت را به روی ارواح پاک و تشنه ایمان ستاره باران کند ... چشم دل عاشقان حق و حکمت روشن به این نعمات باشکوه و مقدس ...                                                                                                       


    یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِیَ اِلی صراطٍ مُستَقیمٍ هر کس به خدا تمسّک جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است (پس برای رسیدن به حقیقت و طی طریق الهی  و رهایی از گمراهی ، تمسّک به فرستاده محترم خداوند و ذکر الهی کافیست ... همانطور که آیه 164 میفرماید خداوند برمؤمنان منت نهاد که پیامبری از جنس خودشان در میان آنها برانگیخت تا هم خود الگویی عزیز و کامل باشد و هم قرآن را که جلوه زیباترین و بهترین اذکار الهی است چراغ راهشان کند (چه نعمتی از این بالاتر و گرانقدرتر !!! ...) 


    و اما نکته ظریف اینجاست که کسی که دل به قرآن میسپارد به احاطه علمی خداوند هم ایمان راسخ پیدا میکند و این تلنگر نیّات و اعمالش را کنترل و هدایت میکند ... برای اهل ایمان قرآن عزیز مایه هدایت و رحمت و سعادت ابدی است ... 


    الحق که انوار قرآن نازل شده خالق توانا و قدرتمند است که عزّت و عظمتش لرزه به اندام تیره دلان می اندازد و نامحرمان را به فهم و درک کمال و جلالش راهی نیست (عزیز)... همان خالق یکتایی که مهر و عطوفتش را بر مؤمنان انتهایی نیست و دریا دریا محبت و عشق در مقابل لطف بیکرانش ذره ای ناچیز بیش نیست (رحیم)



    تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِک فَزَیَّنَ لهَُمُ الشیْطنُ أَعْمَلَهُمْ فَهُوَ وَلِیهُمُ الْیَوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(63)  (نحل)       
    سوگند به خدا که بسوی امتهای پیش از تو رسولانی فرستادیم پس شیطان اعمالشان را برایشان آراست و امروز هم سرپرست آنها هم اوست و برایشان عذابی دردناک است.                                                                              


    انسانی که بین خودش و قرآن و فرستاده به حق خداوند با اعمال زشت و کریه خودش سدّی محکم درست میکند درغل و زنجیر کفر و بی ایمانی گرفتار میشود ... امان از دلی که نتونه جلوی هوا و هوسش رو بگیره ... امان از دلی که از یاد خدا تهی باشه ... امان از انسانی که در فضای آلوده غفلت و جهالت نفس بکشه ... امان از انسانی که لباس گناه و زشتی بر تن کنه و با شیطان همقدم و هم قسم بشه ...
                                                                                                                               


                       



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:54 صبح

    بسم الله الرّحمن الرّحیم


     


    آیات 1 و2 و3 4و 5 و6 و7  سوره طور


     


     وَالطُّورِ (1) وَکِتَابٍ مَّسْطُورٍ (2) فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ (3) وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ (4) وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ (5) وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ (6)


    سوگند به کوه طور،  «1»   و کتابى که نوشته شده‏،  «2»   در صفحه‏اى گسترده‏،  «3»   و سوگند به (بیت المعمور)،  «4»   و سقف برافراشته‏،  «5»   و دریاى مملوّ و برافروخته‏،  «6»  


     


    واژگان آیات :


    طور :  ساحت خانه ؛ کوه ؛ شبه جزیره سینا


    مسطور : نوشته  ؛ نوشته شده


    رّق : بنده شدن ؛ دربندگی ماندن ؛ هر چیز رقیق و نازک ؛ پوست نازک که روی آن بنویسند ؛ برگ درخت


    منشور : اعلامیه ؛ فرمان ؛ فرمان پادشاهی  ؛ نامه سر گشاده


    بیت : خانه ؛ بیوت جمع آن  ؛ دو مصرع ازیک شعر


    معمور : تعمیر شده ؛ آباد شده ؛ آبادان


    سقف : پوشش روی خانه ؛ بام


    مرفوع : برداشته شده ؛ بلابرده شده ؛ حدیث مرفوع ( در اصطلاح محدثین حدیثی است که در سلسله به پیامبر برسد )


    بحر : دریا ؛ وزن شعر ؛ مقیاس اوزان عروضی


    مسجور :  پر و لبالب از آب ؛ دریایی پر از آب ؛ شیری که در آ، آب زیاد ریخته باشند ؛ مروارید به رشته کشیده شده


     


     


    در این پست دو نوع قسم که خداوند یاد کرده است را یاد آور می شویم 1-  قسم های قرآن به آیات و نشانه های خداوندی 2- قسم به کتاب نازل با ویژگیهای خودش .


     بین این دو نوع قسم باید رابطه هایی  منطقی وجود داشته باشد که این دو نوع قسم با هم آورده شده است . هم چنین از ترجمه لغات و واژگان آیات نیز اینگونه بر می آید که بایدآن  ربط منطقی  وجود داشته باشد .


     طور سینا نیز مانند غار حرا مهبط وحی خداوند بوده است بر حضرت موسی این کوه با صلابت وقتی بنا به تعبیر قرآن نتوانست بار امانت الهی را بکشد جایگاهی شد برای شنیدن بزرگترین رازهای هستی در کتابی مسطور و نوشته شده ؛ این کتاب که یاد آور پاک ترین انسانهای روی زمین با عنوان ( پیامبران ) الهی می باشد که در جایگاهی رفیع و بلند مانند کوه بر این وجود های نازنین هستی نازل شده است تا ما را بر این مطلب وا دارد که باید این مرتبه بلند انسانیت را در رفیع ترین درجاتش پذیرا باشیم .


     حکم و سنّدیت نوشتار همواره اثبات شده است و برای محکم بودن این کتاب آنرا کتابی مسطور و نوشته شده نامبرده است تا خدشه ای برای ذهنیت کسی باقی نگذارد  ؛ و این نوشتار را باید به وسیله کتابت و مسطوری یعنی  با قلم بر پوست نازک  و یا برگ درخت بنگارند تا صلابت این کتاب جاودانه بماند  ؛ تا این اعلامیه و فرمان و منشور الهی که نامه سر گشاده ای برای بشریت است و منشوری برای هدایت در دسترس همگان قرار بگیرد .


     بنظر می رسد قسم های قرآن به این واژگان از این جهت است که بیان کند با زبان خودتان جهت هدایتتان اقدام نموده ام  اگر کسی زبان خویش را نفهمد این دیگرگناهی است نا بخشودنی و باید پذیرفت که  کاهلی  از صاحب خانه است .


     برای جمع آوری این مردم با رنگ و زبان و عقاید مختلف پیرامون (  بیتی آباد شده ) لازم است که همه در هر کجا که هستند به آن نقطه توجه داشته باشند آن نقطه زادگاه گرامی ترین انسانهای روی زمین و قبله گاه همه مردم است .


     اصل ؛ ظرافت های روحی شخص پیامبر  است که روی به آن منزل دارد و در دل همه زندگانی میکند و با مردم است و از مردم است و مانند آنان در بیوت کاهگلی زندگی می کند و با آنان در سوق و بازار می گردد و مانند آنان بشری است با توانایی های هر انسان دیگری .


     مزیت این بیت در انسانی که آنرا برای اتحاد و وحدت مردم بر گزیده است و از آن بیت و روی آوردن به آن ؛  محلی برای رسیدن به کتابی که موزون و هماهنگ با جهان هستی است و تا عرش خدا بالا رفته است  و رسیدن به سقف مرفوعی که  خدا  صاحب  آن می باشد.را نوید می دهد .


     و حدیث مرفوعی را یاد آوری میکند که در سلسله روات باید به پیامبری که همه این بلندی را به انسان هدیه نموده است اتکا نماید  .


    و اما بحر مسجور؛  که تعبیر به قرآن است و غنای معنوی در این دو واژه  از یک طرف و تعبیر  دریا و عظمت و پر بودن از زلال آب و از طرفی لبالب بودن این دریا از همه و همه موزونی و آهنگین بودن کتاب را معرفی میکند و  چون اوزان شعری و قیاس اوزان عروضی کتاب که ساختاری ادبی غنی دارد و از طرفی هم مانند مروارید گرانمایه ای که به رشته کشیده شده باشند  ؛ تمام این تعابیر در مورد کتاب خدا روانی و سیالی این کتاب را برای هر خواننده ای  به ارمغان می آورد .


     توجه به واژگان قرآنی انسان را در حرکات زمینی و زیستنی موزون و آهنگین بی هیچ کم و کاستی وا می دارد خوشا آنان که مستانه و لبریز و شکوفا با این کتاب تا عرش خدا می روند و از تن دادن به این دنیای خاکی می رهند و در سیر مرفوع خویش از بیتی معمور با کتابی منشور از طوری سینا به او می نگرند و خاک را به هیچ می انگارند و از آن کتاب  جدا نمی شوند این است قسم هایی که به سنگینی همه کائنات در قرآن یاد می شود برای تنبه نوع بشر  





  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:53 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ